نوشته شده توسط : کاریاب

آمیخته بازاریابی (Marketing Mix) یا آمیزه بازاریابی مجموعه‌ای از مسائل مختلف است که اگر به درستی در کنار هم قرار بگیرند و مدیریت شوند به پیشرفت و رشد کسب‌وکارتان کمک خواهد کرد.

اما همانطور که بارها اشاره کرده‌ایم بازاریابی مفاهیم گسترده‌ای را شامل می‌شود. در این مقاله شما را با تعریف آمیخته بازاریابی و مدل‌های ۴C، ۷P، ۴P و مثال‌های آن آشنا خواهیم شد.

قبل از بررسی تمام عناصر آمیخته بازاریابی و جلوگیری از ابهام بین ۴p، ۷p و حتی ۴c، باید به تصویر زیر توجه کنید تا عناصر تشکیل دهنده کل آمیخته بازاریابی را مشاهده کنید.

تصویر فوق یک نمودار ساده شده از عناصر آمیخته بازاریابی است.

این یک مفهوم بنیادی است اما در اینجا یک حقیقت قدیمی نهفته است …

اگر جزئیات این مفهوم یا کل آن را متوجه نشدید این احتمال وجود دارد که اجزاء تشکیل دهنده کلیدی موفقیت را از دست بدهید.

خیلی مواقع در کسب‌وکار گفته می‌شود که اگر بازار هدف را بخوبی نشناسید و خواسته‌های آن را ندانید آنگاه مرتکبِ خودکشی سازمانی می‌شوید و کسب‌وکارتان به طور اجتناب‌ناپذیری با شکست مواجه می‌شود. از طرف دیگر اگر این مفاهیم را بخوبی درک کرده باشید قطعأ می‌توانید حجم زیادی از بهره را بدست آورید. اگر این مفاهیم را به طور کامل درک کنید آنگاه دقیقأ می‌دانید بهره‌های کسب‌وکارتان را چگونه به حداکثر برسانید یا چگونه به یک سرمایه ارزشمند در کسب‌وکارتان تبدیل شوید و ترفیع‌های بیشماری بدست آورید.

متأسفانه برای بسیاری از بازاریاب‌های موجود و بازاریاب‌های مشتاق این مفهوم طوری به نظر می‌رسد که گویی همه آن را می‌شناسند و به عنوان دانش بنیادی نادیده گرفته می‌شود. اما واقعأ می‌دانید این مفهوم چیست؟ حالا در اینجا بررسی می‌کنیم که آمیخته بازاریابی واقعأ چیست.

تعریف آمیخته بازاریابی

تعریف آمیخته بازاریابی ساده است. آمیخته بازاریابی یعنی قراردادن محصول یا ترکیب درست در محل درست، زمان درست و با قیمت درست. بخش دشوار آن انجام دادنِ درست این کار است زیرا باید تمام جنبه‌های برنامه کسب‌وکارتان را بشناسید.

همانطور که قبلأ اشاره کردیم آمیخته بازاریابی عمدتأ به ۴P از بازاریابی، ۴P از بازاریابی خدمات و ۴C از نظریات توسعه داده شده در دهه ۹۰ مربوط می‌شود.

در اینجا اصول بکار رفته در آمیخته بازاریابی درست را بررسی می‌کنیم:

۴P از آمیخته بازاریابی

یک کارشناس بازاریابی به نام ای ژرومی مک کارتی ۴P بازاریابی را در دهه ۶۰ ساخت. این طبقه‌بندی در سراسر دنیا بکار می‌رود. مدارس کسب‌وکار این مفهوم را در کلاس‌های بازاریابی پایه تدریس می‌کنند. ۴P بازاریابی اساس ایده آمیخته بازاریابی را تشکیل می‌دهند.

اولین P: محصول (Product)

محصول آیتمی است که برای برطرف کردن نیازهای گروه خاصی از مردم ساخته یا تولید می‌شود. این محصول می‌تواند غیرملموس یا ملموس باشد و به شکل خدمات یا کالا عرضه شود. باید مطمئن شوید که از نوع درستی از محصول در بازارتان استفاده کرده‌اید. بنابراین در مرحله توسعه محصول بازاریاب باید تحقیق گسترده‌ای برروی چرخه حیات محصولی که در دست ساخت است انجام دهد. یک محصول دارای چرخه حیات معینی است که عبارت است از مرحله رشد، مرحله بلوغ و مرحله افت فروش. وقتی محصول به مرحله افت فروش می‌رسد بازاریاب‌ها باید آن را مجددأ ابداع کنند تا نیازها بیشتر شود. بازاریاب‌ها همچنین باید مخلوط محصول درستی را بسازند. باید مخلوط محصول فعلی‌تان را با تنوع بخشیدن و افزایش عمق خط تولید گسترش دهید. به طور کلی بازاریاب‌ها باید این سئوال را از خودشان بپرسند: «چه کاری می‌توانم بکنم تا محصول بهتری را نسبت به رقبایم به این گروه از مردم عرضه کنم؟»

دومین P : قیمت (Price)

قیمت محصول اساسأ مبلغی است که مشتری برای استفاده از محصول پرداخت می‌کند. قیمت مولفه بسیار مهمی از تعریف آمیخته بازاریابی است. همچنین مولفه بسیار مهمی از طرح بازاریابی است زیرا بهره و بقای شرکت را تعیین می‌کند. تنظیم قیمت محصول تأثیر بزرگی بر کل استراتژی بازاریابی و همچنین فروش‌ها و تقاضای محصول می‌گذارد. البته این بخش بسیار حساس است. اگر یک شرکت در بازار تازه وارد باشد و هنوز نامی برای خودش انتخاب نکرده باشد این احتمال وجود ندارد که بازار هدف تمایلی به پرداخت یک قیمت بالا داشته باشد. اگرچه آن‌ها در آینده تمایل دارند مبالغ زیادی پول پرداخت کنند، اما پرداخت این مبالغ در هنگام تولد یک کسب‌وکار به طرز اجتناب‌ناپذیری دشوارتر است. قیمت‌گذاری همیشه برداشت مشتریان از محصول را شکل می‌دهد. همیشه بخاطر داشته باشید که یک قیمت پایین معمولأ از نظر مشتریان به معنای یک کالای سطح پایین است زیرا آن را با کالاهای رقبا مقایسه می‌کنند. در نتیجه قیمت‌های بسیار بالا در ذهن مشتری اینطور به نظر می‌رسند که مزایای بیشتری دارند. حتمأ قیمت‌گذاری و قیمت‌های رقبا را چک کنید. بازاریاب‌ها در زمان تنظیم قیمت محصول باید ارزشِ درک شده محصول را در نظر بگیرند. سه استراتژی قیمت‌گذاری اصلی وجود دارد که عبارتند از:

  • قیمت‌گذاری نفوذ بازار
  • قیمت‌گذاری سطحی بازار
  • قیمت‌گذاری خنثی

در اینجا سئوالات مهمی که در زمان تنظیم قیمت محصول باید از خودتان بپرسید را مشاهده می‌کنید:

  • تولید محصول چقدر برایتان هزینه داشته است؟
  • ارزش درک شده محصول از نظر مشتریان چیست؟
  • آیا تصور می‌کنید که یک کاهش خفیف در قیمت می‌تواند سهم بازار را برای شما به طرز قابل توجهی افزایش دهد؟
  • آیا قیمت فعلی محصول می‌تواند با قیمت رقبای محصول پیش برود؟

سومین P: مکان (Place)

تعیین مکان یا توزیع بخش بسیار مهمی از تعریف آمیخته بازاریابی است. باید محصول را در مکان درستی که برای خریداران بالقوه قابل دسترسی باشد قرار دهید و توزیع کنید. این امر با درک عمیقِ بازار هدف رخ می‌دهد. اگر بازار را عمیقأ درک کنید آنگاه کارآمدترین موقعیت‌یابی و کانال‌های توزیع که مستقیمأ با بازار در ارتباطند را کشف خواهید کرد. استراتژی‌های توزیع زیادی وجود دارد، از جمله:

  • توزیع فشرده (متمرکز)
  • توزیع انحصاری
  • توزیع گزینشی
  • فرانچایزینگ

چهارمین P: ترویج (Promotion)

ترویج مولفه بسیار مهمی از بازاریابی است زیرا می‌تواند به رسمیت شناختن برند و فروش‌ها را تقویت کند. ترویج از عناصر گوناگونی تشکیل شده است که عبارتند از:

  • سازماندهی فروش‌ها
  • روابط عمومی
  • تبلیغات
  • ترویج فروش‌ها

تبلیغات معمولأ روش‌های ارتباطی پولی مثل تبلیغات تلویزیونی، پیام‌های بازرگانی رادیویی، رسانه‌های چاپی و تبلیغات اینترنت را پوشش می‌دهد. در زمان‌های معاصر به نظر می‌رسد تمرکز از دنیای آفلاین به سمت دنیای آنلاین منحرف شده است.

از طرف دیگر روابط عمومی نوع ارتباطاتی است که معمولأ پولی نیست و عبارت است از انتشارات مطبوعات، نمایش‌ها، معاملات اسپانسری، سمینارها، کنفرانس‌ها و رویدادها. دهان به دهان نیز نوعی ترویج محصول است. دهان به دهان یک نوع ارتباطات غیررسمی درباره منافع محصول از زبان مشتریان و افراد عادی است. کارکنان بخش فروش نقش بسیار مهمی در روابط عمومی و بازاریابی دهان به دهان ایفا می‌کنند.

دهان به دهان در اینترنت نیز ایفای نقش می‌کند. دهان به دهان پتانسیل آن را دارد که به یکی از ارزشمندترین سرمایه‌های شما برای تقویت بهره‌های آنلاین تبدیل شود. یک مثال بسیار خوب از دهان به دهان، رسانه‌های اجتماعی آنلاین و مدیریت حضور رسانه‌های اجتماعی آنلاین شرکت است. در ایجاد یک استراتژی کارآمد برای ترویج محصول باید به سئوالات زیر پاسخ دهید:

  • چگونه می‌توانید پیغام‌های بازاریابی را به خریداران بالقوه ارسال کنید؟
  • چه موقعی بهترین زمان برای ترویج محصول است؟
  • آیا از طریق تبلیغات تلویزیونی می‌توانید به مخاطبان و خریداران بالقوه دست پیدا کنید؟
  • آیا استفاده از رسانه‌های اجتماعی برای ترویج محصول بهترین کار است؟
  • استراتژی ترویج رقبایتان چیست؟

ترکیب استراتژی‌های ترویجی شما و نحوه ترویج محصولات به بودجه، پیغامی که قصد دارید بفرستید و بازار هدف که در مراحل قبلی تعریف کردید بستگی دارد.

مثال‌هایی از 4P بازاریابی

اگر بحث درمورد 4P خیلی طولانی بوده اکنون به مثال‌هایی در این زمینه توجه کنید. اولین P به Product (محصول) اشاره دارد. مثال: یک محصول مرغِ KFC شامل ظاهر غذا، ظروف قرمز درخشان با صورت خندان سرهنگ ساندرز، کلمات روی بسته مثل «ظرف دوستی» و غیره است. دومین P به Pricing (قیمت گذاری) اشاره دارد که توسط شرکت Jio Reliance در هند برای نفوذ عمیق در میان مشتریان استفاده شده است. این شرکت تقریبأ تمام ارائه‌دهندگان تلفن همراه را کنار زد. سومین P به Promotion (ترویج) اشاره دارد. مثلأ شرکت Coke در جام جهانی 2010 و آهنگ پس‌زمینه K’naan نفوذ کرد، به حدی که کوکا کولا و فوتبال با هم مترادف شدند و هرجا اسم فوتبال شنیده می‌شد اسم کوکا کولا نیز شنیده می‌شد.

نیوآ

البته اگر مطالعه خوبی از آمیخته بازاریابی نداشته باشید درک تمام شرایط فوق کار آسانی نیست. این مقاله مثالی از یک شرکت زیبایی و مراقبت پوست معروف در زمینه آمیخته بازاریابی ارائه می‌دهد. در ابتدا این شرکت افراد مسن‌تری که به مراقبت پوستی نیاز داشتند تا جوان‌تر به نظر برسند را مورد هدف قرار داد. هرچند پس از تحقیقات فشرده آن‌ها کشف کردند که جوانان نیز به مراقبت پوستی نیاز دارند. این امر منجر به توسعه یک محصول زیبایی و مراقبت پوست برای جوانان شد. این شرکت مطابق با تمام عناصر استراتژی آمیخته بازاریابی محصول را شناسایی کرد، آن را به درستی قیمت‌گذاری کرد، ترویج‌های زیادی برای آن انجام داد و آن را در دسترس مشتریان قرار داد. این مثال از آمیخته بازاریابی به شرکت نیوآ تعلق دارد، یکی از معروف‌ترین شرکت‌ها در زمینه زیبایی و مراقبت از پوست. رعایت این قواعد موجب شد این شرکت برای تمام رقبای دیگر در بازار غیرقابل دسترسی باشد و در نتیجه شرکت نیوآ به غولی تبدیل شد که امروزه همه آن را می‌شناسیم و دوست داریم.

مک دونالد

آمیخته بازاریابی (4P) تشکیلات مک دونالد شامل رویکردهای گوناگونی است که نگرانی‌های تجارت در بازارهای مختلفِ رستوران‌های فست‌فود را در سراسر دنیا برطرف می‌کنند. این آمیخته بازاریابی درواقع استراتژی‌ها و تاکتیک‌هایی که شرکت از آن برای دستیابی به مشتریان هدف استفاده می‌کند را در قالب محصولات، مکان، ترویج و قیمت (4P) تعریف می‌نماید. در این نمونه تحلیل کسب‌وکار مک دونالد استانداردهای شرکتی دارد که آمیخته بازاریابی آن به طور جهانی استفاده می‌کند. برای مثال، استانداردهای شرکتی مک دونالد برای بهره‌وری در مدیریت هریک از مکان‌های تحت مالکیت شرکت و دارای حق امتیاز اجرا می‌شوند. مک دونالد همچنین از تنوعی از آمیخته بازاریابی استفاده می‌کند تا مطابق با شرایط بازارهای محلی یا منطقه‌ای پیش برود. مثلأ، استراتژی‌ها و تاکتیک‌های ترویج این شرکت در برخی از کشورها از رسانه‌های چاپی و در کشورهای دیگر از تبلیغات تلویزیونی استفاده می‌کند. جزئیات متغیرهای 4P درواقع استراتژی‌ها و تاکتیک‌های گوناگونی که مک دونالد در اجرای طرح بازاریابی و دسترسی به اهداف استراتژی مربوطه استفاده می‌کند را تعریف می‌کنند تا کسب‌وکار زنجیره‌ای رستوران‌های چندملیتی را گسترش دهند.

اثربخشی تشکیلات مک دونالد در اجرای آمیخته بازاریابی اش موجب شده برند و کسب‌وکار مک دونالد نقش محوری در صنعت رستوران‌های فست‌فود بین‌المللی ایفا کند. مدیریت استراتژیک این مسئله را در نظر می‌گیرد که 4P آن چگونه با رویکردهای رقبای دیگر مثل Burger King، Wendy، Dunkin’ Donuts و Subway و همچنین شرکت‌های دیگر در صنعت غذا و نوشیدنی مثل شرکت قهوه Starbucks مقابله می‌کند. آمیخته بازاریابی مک دونالد دسترسی موثر به مشتریان هدف را در سراسر دنیا تسهیل می‌بخشد. این شرایط از موضع جهانی پیشروِ این شرکت و همچنین قدرت برند آن پشتیبانی می‌کند، صرف نظر از نیروی قوی رقبا که در تحلیل پنج نیروی تشکیلات مک دونالد نشان داده شد.

محصولات (مخلوط محصول) مک دونالد

شرکت مک دونالد به عنوان یک کسب‌وکار خدمات غذایی دارای مخلوط محصولی است که عمدتأ از محصولات غذایی و نوشیدنی تشکیل شده است. این عنصرِ آمیخته بازاریابی خروجی‌های سازمانی گوناگون (غذاها و خدمات) که شرکت به بازارهای هدف عرضه می‌کند را پوشش می‌دهد. مخلوط محصول مک دونالد دارای خطوط محصول اصلی زیر است:

  • همبرگرها و ساندویچ‌ها
  • مرغ و ماه
  • سالادها
  • اسنک‌ها و تنقلات
  • نوشیدنی‌ها
  • دسرها و شیک‌ها
  • صبحانه / صبحانه در تمام طول روز
  • منوی McCafe

در میان ۴P، محصولات شاخص تعیین‌کننده تصویر شرکتی و برند مک دونالد هستند. این شرکت در اصل بخاطر همبرگرهایش شناخته شده است. هرچند این کسب‌وکار به تدریج مخلوط محصولاتش را گسترش داد. در حال حاضر، مشتریان می‌توانند محصولات دیگری مثل مرغ، ماهی، دسرها و وعده‌های صبحانه نیز از اینجا خریداری کنند. استراتژی عمومی و استراتژی‌های رشد شدید مک دونالد بر خطوط محصول در آمیخته بازاریابی تأثیر می‌گذارند. این شرکت با تنوع بخشیدن به خطوط محصولاتش تقاضای بازار را برطرف می‌کند، درآمدهایش را افزایش می‌دهد و در کسب‌وکارش ریسک می‌کند. از لحاظ ریسک باید گفت که یک مخلوط محصول متنوع تر وابستگی شرکت به یک بخش بازار یا بخش‌های محدودی از بازار را کاهش می‌دهد. این عنصرِ آمیخته بازاریابی مک دونالد نشان می‌دهد که این شرکت محصولات جدید را نوآوری می‌کند تا مشتریان بیشتری را جذب کند و پایداری کسب‌وکارش را ارتقا بخشد.

7P از آمیخته بازاریابی

پنجمین P: مردم (People)

بازار هدف و مردم هر دو رابطه مستقیمی با کسب‌وکار دارند. باید تحقیقات عمیقی انجام شود تا مشخص گردد که آیا افراد کافی در بازار هدف شما وجود دارد که به انواع خاصی از محصولات و خدمات نیاز داشته باشند. کارمندان شرکت نقش مهمی در بازاریابی دارند زیرا آن‌ها کسانی هستند که خدمات را تحویل می‌دهند. باید افراد درستی را استخدام کرده و آموزش دهید تا خدمات برتری را به مشتریان عرضه کنند، چه در بخش پشتیبانی کار کنند، چه خدمات مشتریان، چه کپی رایتر باشند، چه برنامه‌نویس و غیره. وقتی یک کسب‌وکار کسانی را پیدا می‌کند که محصولات و خدماتش را باور دارند این احتمال بالا می‌رود که کارمندان به بهترین نحو عمل کنند. همچنین آن‌ها بیش از پیش پذیرای بازخورد صادقانه درباره کسب‌وکار و افکار و احساسات خودشان هستند تا کسب‌وکار را رشد دهند. این یک راز است: مزیت رقابتی «داخلی» یک کسب‌وکار نسبت به رقبایش می‌تواند بر موقعیت آن کسب‌وکار در بازار ذاتأ تأثیر بگذارد.

ششمینP: فرآیند (Process)

سیستم‌ها و فرآیندهای سازمان بر اجرای خدمات تأثیر می‌گذارند. بنابراین باید مطمئن شوید که از فرآیند مناسبی استفاده می‌کنید تا هزینه‌ها را به حداقل برسانید. ممکن است مجبور شوید که قیف فروش، سیستم پرداخت، سیستم توزیع و روندها و مراحل سیستماتیک دیگر را بررسی کنید تا مطمئن شوید که کسب‌وکارتان به درستی فعالیت می‌کند. افزایش سرعت و پیشرفت‌ها بعدأ قابل اجرا هستند تا هزینه‌ها را به حداقل رسانده و سودها را به حداکثر برسانند.

هفتمین P: شواهد فیزیکی (Physical Evidence)

در صنایع خدماتی باید شواهد فیزیکی وجود داشته باشد مبنی بر اینکه خدمات عرضه شده است. همچنین شواهد فیزیکی نشان می‌دهد که یک کسب‌وکار و محصولاتش چگونه در بازار پذیرفته (درک) شده‌اند. شواهد فیزیکی درواقع مدرکی از حضور و استقرار یک کسب‌وکار است. یک مفهوم در این زمینه برندینگ (برندسازی) است. مثلأ وقتی به «فست‌فود» فکر می‌کنید به طور ناخودآگاه مک دونالد به ذهن شما خطور می‌کند. وقتی به ورزش فکر می‌کنید اسامی نایک و آدیداس به ذهنتان می‌آیند. شما فورأ می‌دانید حضور این برندها در بازار چگونه است زیرا آن‌ها رهبران بازار هستند و شواهد فیزیکی و همچنین شواهد روانشناختی در بازاریابی ایجاد کرده‌اند. آن‌ها ادراک مصرف‌کننده را آنچنان بی‌نظیر دستکاری کرده‌اند که وقتی از او خواسته می‌شد اسم یک صنعت یا برند معروف را نام ببرد ناخودآگاه این اسامی به ذهن مصرف‌کننده خطور می‌کنند.

۴C از آمیخته بازاریابی

مدل بازاریابی 4C را رابرت اف لاتربورن در سال 1990 توسعه داد. این مدل اصلاحی برای مدل 4P است. این مدل بازاریابی بخش اساسی از تعریف آمیخته بازاریابی نیست اما آن را بسط و گسترش می‌دهد. در اینجا مولفه‌های این مدل بازاریابی را مشاهده می‌کنید:

  • قیمت (Cost):

    به گفته لاتربورن قیمت تنها هزینه در زمان خرید یک محصول نیست. هزینه وجدان یا هزینه فرصت نیز بخشی از هزینه مالکیت محصول هستند.

  • نیازها و خواسته‌های مصرف‌کننده (Consumer Wants and Needs):

یک شرکت فقط باید محصولی را بفروشد که نیازهای مصرف‌کننده را برطرف سازد. بنابراین بازاریاب‌ها و محققان کسب‌وکار باید خواسته و نیازهای مصرف‌کننده را با دقت بررسی کنند.

  • ارتباطات (Communication):

به گفته لاتربورن «ترویج» با دستکاری همراه است اما ارتباطات «مشارکتی» است. بازاریاب‌ها باید یک گفتگوی باز با مشتریان بالقوه براساس نیازها و خواسته‌هایشان به راه بیندازند.

  • سهولت (Convenience):

محصول باید به راحتی برای مصرف‌کنندگان در دسترس باشد. بازاریاب‌ها باید محصولات را به طور استراتژیک در چند نقطه توزیع قابل رویت قرار دهند.

چه از ۴P استفاده می‌کنید چه از ۷P یا ۴C، بدانید که برنامه آمیخته بازاریابی‌تان نقش حیاتی را ایفا می‌کند. باید برنامه‌ای را طراحی کنید که بین بهره، رضایت مشتری، به رسمیت شناختن برند و موجود بودن محصول تعادل برقرار کند. همچنین باید جنبه «چگونگی» که موفقیت یا شکست کسب‌وکارتان را مشخص می‌کند را در نظر بگیرید. با درک مفهوم پایه آمیخته بازاریابی و افزونه‌های آن مطمئن می‌شوید که به موفقیت مالی دست پیدا می‌کنید، چه کسب‌وکار خودتان باشد، چه کسب‌وکار فردی دیگر که برایش کار می‌کنید. هدف نهایی کسب‌وکار رسیدن به بهره است و این یک مسیر مطمئن و اثبات شده برای دستیابی به این هدف می‌باشد.



:: بازدید از این مطلب : 14
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 14 آبان 1403 | نظرات ()
نوشته شده توسط : کاریاب
8 مرحله یا گام برای بازاریابی کسب و کارها
تحقیق در مورد فرصت‌ها، شناسایی بازار هدف، ایجاد یک پیشنهاد منحصر به فرد، و انتخاب کانال‌های تبلیغاتی، همگی گام‌های مهمی در بازاریابی کسب و کار شما هستند.
  • مرحله 1

تحقیقات بازار انجام دهید

تحقیقات بازار بخش مهمی از توسعه استراتژی بازاریابی شما است. این در مورد جمع آوری اطلاعاتی است که بینشی در مورد تفکر، الگوهای خرید و مکان مشتریان شما ارائه می‌دهد. علاوه بر این، تحقیقات بازار همچنین می‌تواند به شما کمک کند تا پیش‌بینی فروش اولیه را انجام دهید، روند بازار را زیر نظر داشته باشید و آنچه را که رقیب شما انجام می‌دهد زیر نظر بگیرید.

 

  • مرحله 2

بازارهای هدف خود را مشخص کنید

تلاش برای تبلیغ محصول یا خدمات خود به همه،  می تواند پرهزینه و بی اثر باشد. گروه بندی یا تقسیم بندی مشتریان بالقوه بر اساس ویژگی های خاص به تمرکز تلاش های بازاریابی شما کمک می کند.

به طور کلی تقسیم بندی بر اساس عواملی مانند:

  • جغرافیا

مشتریان کجا زندگی می کنند؟

مشتریان کجا کار می کنند؟

  • اطلاعات فردی

جنسیت

سن

سطح تحصیلات

اشتغال

درآمد

  • رفتار

دلیل اصلی استفاده از محصول یا خدمات شما چیست؟

چه چیزی در مورد برند شما برای مشتریان جذابیت دارد؟

نرخ استفاده مشتریان از محصول یا خدمات شما چقدر است؟

مشتریان معمولاً اطلاعات مربوط به نوع محصول یا خدمات شما را از کجا تهیه می کنند؟

  • سبک زندگی و ارزش‌ها

وضعیت خانوادگی مشتریان چگونه است؟

سرگرمی ها و علایق مشتریان چیست؟

بازار هدف شما باید به محصول یا خدمات شما نیاز داشته باشد و مایل به پرداخت برای پیشنهاد شما باشد.

 

  • مرحله 3

پیشنهاد فروش منحصر به فرد خود (USP) را شناسایی کنید

USP دلیل منحصر به فردی است که مشتریان از شما خرید می‌کنند و نه رقبای شما - این چیزی است که باعث می شود کسب و کار شما از سایرین متمایز شود. مهم است که کاری را که انجام می‌دهید متفاوت تعریف کنید و بتوانید آن را به مشتریان بالقوه منتقل کنید. معمولاً این نشان دهنده دانش یا مهارت‌های خاص شماست.

USP شما ممکن است یک پیشنهاد جدید یا منحصر به فرد داشته باشد یا خدمات استثنایی ارائه دهد. با پاسخ دادن به سوالات زیر، USP خود را شروع کنید:

  • چه چیزی را در مورد محصولات و خدمات خودبیشتر دوست دارید؟
  • چه مهارت یا دانش خاصی دارید؟
  • چه چیزی باعث می‌شود مشتریان شما به جای رقبایتان به سراغ شما بیایند؟
  • مشتریان شما چگونه با خرید محصولات یا خدمات شما سود می برند؟
  • وقتی کسب و کار خود را برای افراد غریبه توصیف می‌کنید، به طور کلی کدام جنبه ها را برجسته می‌کنید؟

 

  • مرحله 4

برند تجاری خود را توسعه دهید

هر کسب و کاری، صرف نظر از اندازه، احتمالاً به یک برند نیاز دارد. یک برند چیزی فراتر از یک لوگو، رنگ یا برچسب است. یک برند مناسب از لحاظ عاطفی با مشتریان هدف شما ارتباط برقرار می کند و به شما می گوید که چه کسی هستید و چه چیزی می‌توانید ارائه دهید.

 

  • مرحله 5

کانال‌های بازاریابی خود را انتخاب کنید

برای انتخاب کانال‌های بازاریابی مخاطبان هدف خود را مد نظر قرار دهید. گزینه‌ها عبارتند از:

  • وب‌سایت تجاری
  • رسانه‌های اجتماعی
  • وبلاگ نویسی
  • بروشورها
  • رویدادهای آنلاین
  • تبلیغات چاپی
  • تبلیغات دهان به دهان

 

  • مرحله 6

اهداف و بودجه خود را تعیین کنید

اهداف بازاریابی به شما کمک می‌کند تا آن‌چه را که می‌خواهید از طریق فعالیت‌های بازاریابی خود به دست آورید، تعریف کنید. اهداف شما باید هوشمندانه باشند: مشخص، قابل اندازه گیری، قابل دستیابی، مرتبط و مبتنی بر زمان. همچنین باید بودجه‌ای را به فعالیت‌های بازاریابی خود اختصاص دهید. بودجه بازاریابی شما باید شامل موارد زیر باشد:

  • توسعه و نگهداری وب سایت
  • استراتژی بهینه‌سازی موتور جستجو
  • طراحی برندینگ
  • چاپ موارد تبلیغاتی (کارت ویزیت، بروشور، تابلو و غیره)
  • تبلیغات
  • کمک‌های مالی و حمایت‌ها
  • استخدام کارکنان برای انجام فعالیت‌های بازاریابی

 

  • مرحله 7

مشتریان وفادار خود را پرورش دهید

مشتریان شما کلید موفقیت شما هستند، بنابراین مهم است که مراقب آن‌ها باشید و آن‌ها را به برند خود وفادار کنید. ارائه خدمات استثنایی به مشتریان می‌تواند شما را از رقبای خود متمایز کند.

استراتژی‌های ایجاد وفاداری در مشتریان عبارتند از:

  • برقراری ارتباط منظم با مشتریان از طریق رسانه‌های اجتماعی، وبلاگ ها یا اخبار الکترونیکی
  • ارائه پیگیری پس از فروش
  • عمل به وعده‌های خود
  • استفاده از بازخورد و شکایات به عنوان فرصتی برای بهبود خدمات
  • گوش دادن به مشتریان
  • آموزش کارکنان در زمینه خدمات مشتری و فرآیندهای فروش اولیه

 

  • مرحله 8

نظارت و بررسی کنید

مهم است که به طور منظم فعالیت‌های بازاریابی خود را بررسی کنید تا مشخص شود که آیا آن‌ها به نتیجه مطلوب مانند افزایش فروش می رسند یا خیر. در ابتدا باید هر سه ماه یکبار برنامه بازاریابی خود را مرور کنید تا مطمئن شوید که فعالیت‌های شما از استراتژی شما پشتیبانی می کند. هنگامی که کسب و کار شما تثبیت شد، برنامه خود را هنگام معرفی محصول یا خدمات جدید، مرور کنید. فعالیت های نظارتی ممکن است شامل بررسی ارقام فروش شما به صورت منظم (ماهانه) یا نظارت بر فعالیت مشتری در طول یک کمپین تبلیغاتی باشد. همچنین می‌توانید برای تعیین اثربخشی کمپین‌های رسانه‌های اجتماعی یا وب سایت خود به ابزارهای تحلیلی رایگان دسترسی داشته باشید و آن‌ها را بررسی کنید.



:: بازدید از این مطلب : 11
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 14 آبان 1403 | نظرات ()
نوشته شده توسط : کاریاب

شاید اگر از شما بپرسند که نظرتان درباره تفاوت بازاریابی و فروش چیست، در وهله اول هیچ تفاوتی به نظرتان نرسد؛ چون واقعیت این است که بازاریابی و فروش مکمل یکدیگر هستند و تا حد…

شاید اگر از شما بپرسند که نظرتان درباره تفاوت بازاریابی و فروش چیست، در وهله اول هیچ تفاوتی به نظرتان نرسد؛ چون واقعیت این است که بازاریابی و فروش مکمل یکدیگر هستند و تا حد زیادی به هم وابسته‌اند اما این وابستگی دلیل بر هم معنی بودن دو مفهوم مورد بحث نیست. در مشاغل و کسب‌وکارهای کوچک تفاوت زیادی بین این دو مفهوم وجود ندارد چون بودجه کافی برای جذب نیروی متخصص در هر یک از موارد در دسترس نیست ولی شرکت‌ها و کسب‌وکارهای بزرگ چطور؟ آیا آن‌ها هم از یک گروه برای انجام هر دو کار استفاده می‌کنند؟ آیا در این شرکت‌ها هم تفاوت بازاریابی و فروش چندان محسوس نیست؟

اگر بدانید تفاوت بازاریابی و فروش در دیجیتال مارکتینگ چیست و به جای ادغام این دو مبحث، دو بخش جداگانه برای آن ها در نظر بگیرید؛ رشد کسب وکار خودتان را تضمین خواهید کرد. برای گرفتن پاسخ سوال های مطرح شده و همچنین، درک تفاوت بین دو مفهوم بازاریابی و فروش تا انتهای این مقاله همراه باشید.

تعریف فروش و بازاریابی

قبل از بررسی تفاوت بازاریابی یا Marketing و فروش، لازم است برای این دو موضوع یک تعریف جامع و قابل قبولی ارائه کنیم تا درک ویژگی‌های مشترک و غیرمشترک آن‌ها راحت‌تر شود. ابتدا به سراغ تعریف بازاریابی می‌رویم.

بازاریابی

به کلیه فعالیت‌هایی گفته می شود که در بستر کسب‌وکار در جریان است و جریان کالا و خدمات را از سمت تولید کننده به مصرف کننده هدایت می‌کند. این یک تعریف کلی است. هر فرآیند بازاریابی، مراحل خاص خودش را دارد. ابتدا باید درباره نیازهای بازار و مصرف کننده تحقیق کنید؛ سپس باید محصول یا خدمت مورد نظر را به مخاطبان خود بشناسانید. به این شکل، آن‌ها متقاعد می‌شوند که برای رفع نیاز خود باید این محصول یا خدمت را خریداری کنند.

تبلیغات نقش به سزایی در متقاعد کردن مشتری دارد. مهم‌ترین ویژگی محصول، بعد از کیفیت مبحث قیمت است. باید در ازای کیفیت مناسب، قیمت مناسب و به‌صرفه‌ای انتخاب کنید تا هم شما سود ببرید و هم مشتری از خرید خود راضی باشد. تمام این مراحل در بازاریابی وجود دارد و باید یک به یک طی شوند تا مسیر درستی از معرفی و ایجاد نیاز در مخاطب شکل بگیرد.

نیازسنجی و برآورد نگاه مخاطب به محصول یا خدمت در گروه بازاریابی انجام می‌شود. در این بخش، تیم مارکتینگ پیش‌بینی می‌کنند که نحوه نگاه خریداران به محصول یا خدمت چیست؟ یا برای ایجاد نیاز در کاربر هدف باید چه اقداماتی انجام شود؟ بررسی سهم کسب‌وکار مورد نظر و شرکت‌های رقیب از بازار هم در لیست مسئولیت‌های تیم مارکتینگ است.

به کمک این کارها، گروه بازاریابی می‌تواند برنامه‌ریزی کند که در چه مدت زمانی و براساس چه شرایطی، می‌تواند چه اندازه از بازار را در دست بگیرد. تمام تعاریفی که در این قسمت برای بازاریابی ارائه کردیم تنها بخش کوچکی از وظایف آن است. در ادامه به بررسی تعریف دنیای فروش می‌پردازیم.

فروش

تبدیل کردن خدمات و محصول به پول کاری است که تیم فروش از پس آن به خوبی بر می‌آید. در این قسمت، افراد ماهر و متخصصی در کنار هم قرار گرفته‌اند و براساس اهداف کوتاه مدت تعریف شده به فروش محصول می‌پردازند. روش و نحوه فروش هر محصول یا خدمت نسبت به سایر موارد متفاوت است. مهم‌ترین وظیفه تیم فروش، ارتباط موثر با مشتریان بالقوه و تکمیل فرآیند ایجاد نیاز است که در نهایت به خرید منجر می‌شود.

همراهی با مشتری، از بین بردن احساس نگرانی یا عدم قطعیت در انتخاب محصول یا خدمت، هموار کردن مسیر خرید و ایجاد اطمینان در مشتری برای تکمیل فرآیند خرید، از جمله وظایف متخصصین فروش است.

تفاوت بازاریابی و فروش

براساس تعاریف بالا حالا به سراغ بررسی دقیق تمایز بین بازاریابی و فروش می‌رویم:

  • بازاریابی به این معنا است که محصولات یا خدمات بیزنس خود را به ذهن مصرف کنندگان وارد کنیم و آن‌ها را ترغیب به خرید کنیم. در حالی که مفهوم فروش عبارتست از برانگیختن ذهن مصرف کننده نسبت به کالاها و خدمات مربوطه.
  • نقطه آغازین مفهوم بازاریابی، بازار هدف است و در مقابل، نقطه شروع فروش، کارخانه است.
  • یکی از مهم‎ترین تفاوت‌های میان بازاریابی و فروش، تمرکز این دو تیم است. تمرکز بازاریابی بر روی نیازهای مشتری است، اما تمرکز فروش بر اعمال فشار بیشتر برای خرید محصولات موجود می‌باشد.
  • بازاریابی دیدگاه بیرونی دارد، اما مفهوم فروش، نوعی دیدگاه درونی است.
  • ماهیت بازاریابی رضایت مصرف‌کنندگان است، اما مفهوم فروش تکیه بر انتقال مالکیت محصول از شخصی به شخص دیگر دارد.
  • در بازاریابی، برنامه‌ریزی تجاری بلندمدت وجود دارد که تمرکز آن بر وفاداری برند و هزینه سوییچینگ بالا است. در حالی که فروش، یک برنامه‌ریزی تجاری کوتاه مدت است.
  • بازاریابی به منظور به حداکثر رساندن سود انجام می‌شود، ولی فروش برای افزایش خرید مشتریان صورت می‌پذیرد.
  • تلاش‌های مربوط به فروش به منظور ارتقا و ترغیب است. در حالی که تلاش‌های بازاریابی به صورت یکپارچه با مفهوم بازاریابی در ارتباط است که شامل استراتژی‌های گوناگون می‌باشد.
  • یک بازاریاب داستانی درمورد شرکت، برند، محصول و… برای مخاطبین خود بازگو می‌کند. از سویی دیگر، در هنگام فروش این داستان‌ها جان می‌گیرند.
  • فرآیند بازاریابی به صورت یک به چند است، اما فروش تقریبا یک به یک انجام می‌شود.
  • بازاریابی به دنبال شهرت برند است، اما فروش روابط را توسعه می‌دهد و بیشتر رابطه محور است.
  • بازاریابی میانگینی از آنچه که در بازار در حال رخ دادن است را به عنوان تحلیل ارائه می‌دهد. از طرفی، فروش با ابهامات و جزئیات هر فرد کار دارد و ربطی به میانگین‌ها ندارد.
  • فرآیند بازاریابی چیزی را که مخاطب در زمان خرید یا تست یک محصول به آن توجه دارد را بررسی می‌کند. در حالی که در زمان فروش، رفتار مشتریان بالقوه تجزیه و تحلیل می‌شود تا درنهایت این فرآیند به یک فروش موفق ختم شود.

جمع بندی پایانی

در این مقاله، درباره تفاوت بازاریابی و فروش صحبت کردیم. هر کدام از این دو مبحث دنیای متفاوتی دارد که متاسفانه در بین اغلب مردم کاملا مترادف معنی شده است در حالی که این طور نیست. بازاریابی نگاه جامع‌تری به وضعیت بازار دارد و برنامه‌ریزی مدت‌دار مجموعه و شرکت در گرو تحلیل‌های این گروه است؛ از طرفی بخش فروش، چشم‌انداز کوتاه مدت تعیین می‌کند و فروش در لحظه را به عنوان هدف انتخاب می‌کند که این مساله در جای خود بسیار حائز اهمیت است.

 

پیشنهاد ویژه: دوره دیجیتال مارکتینگ

 

در نهایت، بخش بازاریابی و فروش باید به شکل کاملا پیوسته و مکمل برای تحقق اهداف شرکت همراه یکدیگر باشند و در یک راستا حرکت کنند. به نظر شما برای موفقیت و به دست آوردن سود بیشتر باید روی کدام موضوع تمرکز کرد؟ دید طولانی مدت بازاریابی یا اهداف کوتاه مدت فروش؟ نظرات ارزشمندتان را با ما در میان بگذارید.



:: بازدید از این مطلب : 23
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 11 آبان 1403 | نظرات ()
نوشته شده توسط : کاریاب

بررسی دلایل اهمیت بازاریابی

گفتنی‌های دیجیتال مارکتینگ، سئو، تولیدمحتوا، بازاریابی و ابزارهای بازاریابی دیجیتال را در اینستاگرام دیمارکنت دنبال کنید

آیا از خواست مشتریان خود خبر دارید؟ فکر می‌کنید که مشتریان به محصولات شما اعتماد دارند؟ آخرین بار که مشتری در مورد محصول شما در شبکه‌های اجتماعی اظهار نظر کرده، چه موقعی بوده است؟ این اظهار نظر پیشنهاد بود یا انتقاد؟ پاسخ به تمام این سوالات در بازاریابی (Marketing) نهفته است.

چگونگی بازاریابی کسب‌وکار مشخص می‌کند که آیا شرکت موفق عمل خواهد کرد یا خیر. بازاریابی ابزاری است که برای ایجاد و حفظ تقاضا، ارتباط، اعتبار، رقابت و غیره مورد استفاده قرار می‌گیرد. بدون بازاریابی –به دلیل فروش کم- ممکن است کسب‌وکار به سمت تعطیلی حرکت ‌کند. در ادامه این مطلب به ۹دلیل مهمی اشاره می‌کنیم که چرایی نیاز به بازاریابی را مشخص می‌کند.

۱-راهی موثر در جلب توجه مشتری

جلب توجه مشتری برای کسب وکارها حیاتی است. بازاریابی ابزاری است برای جلب توجه مشتریان تا با کسب وکار شما در تعامل باشند. تعامل با مشتری، تنها با ارائه پیشنهادهایی به آنها تفاوت دارد. تعامل شامل تامین اطلاعات مرتبط به محصولات و کسب‌وکار و ارائه آن به مشتریان است. همه چیز در مورد ایجاد محتوای تازه است. به مشتریان مطالبی را بگویید که نمی‌دانند و بازگو کردن آن ارزش وقت آنها را دارد. شبکه‌های اجتماعی برای این منظور یکی از بهترین پلت‌فرم‌هایی است که می‌توانید در آن با مشتریان خود تعامل داشته باشید. با جلب توجه و تعامل با مشتری، بازاریابی به مشتریان حس تعلق خاطر می‌دهد.

۲-کمک به ایجاد و حفظ اعتبار شرکت

رشد و طول عمر هر کسب‌وکاری با اعتبار و شهرت آن کسب‌وکار ارتباط مثبت دارد. از این رو می‌توان گفت شهرت و اعتبار کسب‌وکار شماست که ارزش برند را تعیین می‌کند. اکثر فعالیت‌های بازاریابی در مسیر خلق ارزش ویژه برند(Brand Equity) انجام می‌شود. اعتبار کسب‌وکار زمانی ایجاد می‌شود که به طور موثر انتظارات مشتریان را برآورده کنید. چنین کسب وکاری به عنوان یک عضو مسئول جامعه تلقی می‌شود و مشتریان از اینکه از محصولات شما استفاده می‌کنند احساس افتخار می‌کنند.  بازاریابان از استراتژی‌های ارتباطی، برندسازی، روابط عمومی و مسئولیت اجتماعی شرکت استفاده می‌کنند تا از حفظ اعتبار یک کسب وکار اطمینان حاصل کنند.

۳-کمک به ایجاد رابطه بین کسب‌وکار و مشتریان

کسب‌وکارها باید با مشتریان خود رابطه درک و اعتماد برقرار کنند. بازاریابی چگونه این رابطه را برقرار می‌کند؟

تحقیقات بازاریابی باید بر اساس جمعیت شناسی، روانشناسی و رفتار مصرف‌کننده باشد. این تقسیم‌بندی به کسب‌وکارها کمک می‌کند تا نیاز مشتریان خود را برآورده کنند و در نتیجه اعتماد آنها را به دست بیاورند. تیم محصول اطمینان می‌دهد که کسب‌وکار آنچه را که وعده داده در زمان مناسب ارائه می‌دهد، این موضوع مشتریان را به برند، وفادار می‌کند.

مشتریان وفادار برای خرید کردن، به کسب وکار شما اعتماد خواهند داشت. اعتماد و درک بین کسب‌وکار و مشتری، به فعالیت‌های تجاری شما را رونق می‌بخشد.آ

۴-کانالی ارتباطی برای اطلاع‌رسانی به مشتری

بازاریابی به مشتریان درباره محصولات یا خدماتی که به آنها ارائه می‌دهید، اطلاع می‌دهد. از این طریق است که مشتریان با ارزش محصولات، استفاده از آنها و اطلاعات اضافی که ممکن است برای مشتریان مفید باشد، آشنا می‌شوند. همچنین آگاهی از برند را ایجاد می‌کند و باعث می‌شود تا کسب‌وکار،‌ توانایی خود را نشان دهد. باید در نظر داشته باشید که رقابت سختی در بازار وجود دارد لذا برای متقاعد کردن مشتریان باید صدایی استوار و پایدار داشته باشید. مشتریان خود را از تخفیف‌ها و سایر ترفندهایی که قصد دارید از آنها استفاده کنید، آگاه سازید. از طریق ارتباطات، بازاریابی به کسب‌وکار شما کمک می‌کند تا به رهبر بازار تبدیل شود.

۵-رونق فروش

بازاریابی روش‌های مختلفی را برای برجسته کردن محصول و خدمات به کار می‌برد. به محض اینکه تبلیغ محصول انجام شد، محصول در مرکز توجه قرار می‌گیرد و این احتمال فروش را افزایش می‌دهد. مشتریان ممکن است محصول و خدمات شما را امتحان کنند که این خود منجر به تصمیم برای خرید می‌شود. وقتی مشتریان از محصولات و خدمات شما خوشحال باشند، بدون اطلاع شما، این مشتریان به سفیران برند کسب‌وکارتان تبدیل می‌شوند. آنها به جای شما تبلیغ می‌کنند و در نتیجه فروش شما افزایش می‌یابد. مطمئن شوید که محصولات و خدمات باکیفیت ارائه می‌دهید چراکه این منجر به تکمیل فعالیت‌های بازاریابی می‌شود.

۶-آشنا شدن با کسب‌وکار

هر بازاریابی نیاز به هدف‌گیری مخاطبان مناسب را درک می‌کند. با این حال باید محتوای مناسب برای به اشتراک گذاشتن با چنین مخاطبانی تهیه شده باشد. استراتژی‌های بازاریابی می‌تواند به ایجاد پیامی که مخطبان هدف را قانع می‌کند، کمک کند. در این مرحله باید پیام‌های مختلف آزمایش شود تا پیام مناسب را پیدا کرد.

۷-کمک به حفظ ارتباط

هر بازاریابی ارزش نظر انتقادی مشتریان درباره محصولات را می‌داند، از این فرصت باید استفاده کرد. اکثر کسب وکارها تصور می‌کنند که برای همیشه برند مورد علاقه مشتریان باقی می‌مانند چراکه مشتری تاکنون انتقاد و شکایتی نکرده است. این طرز تفکر اشتباه است، باید راه‌هایی برای ماندن در ذهن مشتری پیدا کنید. هر ارتباطی با مشتری باید حفظ شود. بازاریابی –با کمک به حفظ ارتباط- به کسب وکارتان کمک می‌کند تا ارتباط خود را با مشتریان حفظ کنید. قبل از پاسخگویی به نیازهای مشتریان حاضر، تمرکز خود را بر جذب مشتری جدید نگذارید.

۸-ایجاد گزینه‌های درآمدی

در طول راه‌اندازی کسب‌وکار، گزینه‌های درآمدی محدودی –به دلیل مشکلات نقدینگی- برای شما وجود دارد. زمانی که استراتژی بازاریابی، مشتریان و به تبع آن فرصت‌های درآمدی بیشتری ایجاد می‌کند، گزینه‌های درآمدزای بیشتری را در اختیار خواهید داشت. داشتن گزینه‌های درآمدی بیشتر همانند داشتن صندوق پس‌انداز و پشتوانه است. داشتن گزینه درآمدی، شجاعت لازم برای ورود به بازارهای جدید را به شما می‌دهد. همچنین این امکان را می‌دهد که مشتریان پرهزینه را رها کنید. بدون بازاریابی شما مجبور می‌شوید تا کار با مشتریانی که چیزی به درآمد شما اضافه نمی‌کنند را ادامه دهید.

۹-کمک به تیم مدیریت برای تصمیم‌گیری بهتر

هر کسب‌وکاری با مسائلی همانند چه چیزی، چه موقع، برای چه کسی و چه مقدار برای تولید مواجه است. این فرایند پیچیده و خسته کننده بقاء کسب وکار شما را تعیین می‌کند. در نتیجه کسب وکارها برای اتخاذ این تصمیمات به شدت به سازوکارهای بازاریابی متکی هستند.

چرا باید به مکانیسم‌های بازاریابی اتکا کرد؟ این مکانیسم‌ها به عنوان یک ارتباط قابل اعتماد بین کسب‌وکار و جامعه عمل می‌کنند. این مکانیسم‌ها ذهن مردم را پرورش می‌دهد، به مردم آموزش داده و آنها را ترغیب می‌کند تا خرید کنند.

حفظ و گرفتن بازار از رقبا

رقبا به طور فعال برای محصولات خود بازاریابی می‌کنند، آیا این موضوع به شما از اهمیت بازاریابی نمی‌گوید؟ تنها راه برای به دست آوردن مزیت رقابتی نسبت به رقبا بازاریابی تهاجمی است. با این حال لازم نیست هنگام بازاریابی در برابر رقبا،‌ خنثی و با دیدی منفی عمل کرد. به سادگی در مورد آنچه مورد انتظار بازار هدف شماست تحقیق کنید و سپس راه‌هایی برای ارائه محصولات یا خدمات بهتر پیدا کنید. اگر محصول و خدماتی را ارائه می‌دهید که قبلا در بازار ارائه نشده است، نیاز است تهاجمی‌تر و استراتژیک‌تر حرکت کنید.



:: بازدید از این مطلب : 14
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 11 آبان 1403 | نظرات ()